Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (687 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topicality
U
موضوع موردبحث روز
extrajudicial
U
خارج از موضوع مطرح شده دردادگاه
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
push up stack
U
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
rule
U
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
search
U
جستجو برای یک موضوع داده
searchingly
U
جستجو برای یک موضوع داده
searches
U
جستجو برای یک موضوع داده
searched
U
جستجو برای یک موضوع داده
cai
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش یک موضوع
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
researched
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
euphemism
U
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
euphemisms
U
استعمال کلمهء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمهء نامطلوبی
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
CUG
U
ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
G.
U
استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
misdirection
U
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
topics
U
موضوع
topic
U
موضوع
issues
U
موضوع
afair
U
موضوع
criteria
U
موضوع
subject
U
موضوع
propositions
U
موضوع
propositioning
U
موضوع
propositioned
U
موضوع
proposition
U
موضوع
indirect objects
U
موضوع
objects
U
موضوع
issued
U
موضوع
mattered
U
موضوع
matter
U
موضوع
object
U
موضوع
plotless
U
بی موضوع
direct objects
U
موضوع
mattering
U
موضوع
point
U
موضوع
objecting
U
موضوع
issue
U
موضوع
objected
U
موضوع
questions
U
موضوع
matters
U
موضوع
subjected
U
موضوع
questioned
U
موضوع
themes
U
موضوع ها
motif
U
موضوع
subjects
U
موضوع
texts
U
موضوع
motifs
U
موضوع
topic
U
موضوع
subject
[topic]
U
موضوع
topics
U
موضوع ها
subjects
U
موضوع ها
text
U
موضوع
theme
U
موضوع
head
U
موضوع
subjecting
U
موضوع
themes
U
موضوع
question
U
موضوع
subjecting
U
شیی موضوع
What's up?
U
موضوع چه است؟
What's on?
U
موضوع چه است؟
What is happening?
U
موضوع چه است؟
subject
U
رعایا موضوع
What gives?
U
موضوع چه است؟
case
U
موضوع حالت
cases
U
موضوع حالت
matter on hand
U
موضوع بحث
object
U
موضوع منظره
subjecting
U
رعایا موضوع
side issue
U
موضوع فرعی
side issues
U
موضوع فرعی
objected
U
موضوع منظره
subject
U
شیی موضوع
postulated
U
اصل موضوع
What is the matter?
U
موضوع چه است؟
subjects
U
شیی موضوع
subduce
U
موضوع کردن
subjected
U
رعایا موضوع
subject and predicate
U
موضوع و محمول
subject of debate
U
موضوع دعوی
privity
U
موضوع محرمانه
What's wrong?
U
موضوع چه است؟
subjected
U
شیی موضوع
lemma
U
مقدمه موضوع
postulate
U
اصل موضوع
subjects
U
رعایا موضوع
objecting
U
موضوع منظره
postulating
U
اصل موضوع
postulates
U
اصل موضوع
objects
U
موضوع منظره
What's cooking?
U
موضوع چه است؟
What's going on?
U
موضوع چه است؟
indirect objects
U
موضوع منظره
off the track
U
از موضوع پرت
at issue
U
موضوع بحث
sign position
U
موضوع علامت
in question
U
موضوع بحث
irrelevant
U
خارج از موضوع
subject matter
U
مطلب موضوع
subject matter
U
موضوع اصلی
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
affaire d'honneur
U
موضوع شرافتی
neither here nor there
<idiom>
U
بیربط به موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
not to point
U
بیرون از موضوع
recitation
U
تعریف موضوع
sides of the question
U
اطراف موضوع
universe of discourse
U
موضوع بحث
beside the question
U
خارج از موضوع
decade
U
ده موضوع یا رویداد
decades
U
ده موضوع یا رویداد
problems
U
معما موضوع
problem
U
معما موضوع
objective complement
U
مکمل موضوع
What is it all about ?
U
موضوع چیست ؟
What's behind all this?
U
موضوع چه است؟
res ipsa loquitur
U
موضوع گویاست
in contestation
U
موضوع بحث
side show
U
موضوع فرعی
recitations
U
تعریف موضوع
issues
U
موضوع دعوی
it is a question of money
U
موضوع بسته به
direct objects
U
موضوع منظره
business
U
موضوع تجارت
issue
U
موضوع شماره
businesses
U
موضوع تجارت
issue
U
موضوع دعوی
What's the matter?
U
موضوع چیه؟
grievance
U
موضوع شکایت
issues
U
موضوع شماره
fair game
<idiom>
U
موضوع تهاجم
monomaniac
U
دیوانه یک موضوع
issued
U
موضوع شماره
issued
U
موضوع دعوی
subject
U
مبحث موضوع مطالعه
object of worship
U
موضوع پرستش یاستایش
it is a question of money
U
موضوع پول است
It dawned on me.
U
بعدش من
[آن موضوع را]
فهمیدم.
remind me ofit
U
ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
the tax in question
U
مالیات موضوع بحث
subjected
U
مبحث موضوع مطالعه
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
gambit
U
بذله موضوع بحث
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
bets
U
موضوع شرط بندی
embroglio
U
گیر موضوع غامض
It deals with ...
U
موضوع در باره ... است.
gambits
U
بذله موضوع بحث
plot
U
موضوع اصلی توط ئه
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument).
U
موضوع بحث وصحبت ما
subjects
U
مبحث موضوع مطالعه
reagent
U
موضوع ازمایش روانی
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
U
ربطی به موضوع ندارد
donnee
U
موضوع داستان یا درام
obiter dictum
U
خارج از موضوع دعوی
bet
U
موضوع شرط بندی
at stake
U
نامعلوم موضوع بحث
that is a matter of habit
U
موضوع عادت است
subjecting
U
مبحث موضوع مطالعه
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
contested area
U
منطقه موضوع اختلاف
deviate from the main subject
U
از موضوع خارج شدن
The contrary was proved.
U
عکس موضوع ثابت شد
dawn on
<idiom>
U
روشن شدن (موضوع)
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
vexata questio
U
موضوع متنازع فیه
content
U
موضوع یک برنامه یا متن
there
U
دراین موضوع انجا
red herring
<idiom>
U
از موضوع اصلی دورکردن
permit goods coveredby
U
کالای موضوع پروانه
plotted
U
موضوع اصلی توط ئه
question in dispute
U
موضوع متنازع فیه
monographs
U
رساله درباره یک موضوع
contenting
U
موضوع یک برنامه یا متن
name of the game
<idiom>
U
قسمت اصلی یک موضوع
cause
U
موضوع منازع فیه
causes
U
موضوع منازع فیه
thematic apperception test
U
ازمون اندریافت موضوع
causing
U
موضوع منازع فیه
the matter in hand
U
موضوع مورد بحث
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com